به گزارش خبرنگار ما، صبح روز جمعه زن جواني وحشتزده در حالي كه نوزادي در آغوش داشت خودش را به بيمارستان امير المومنين رساند و براي نجات دختر پنج ماههاش از پزشكان درخواست كمك كرد.
پزشكان هنگام معاينه بدن نيمه جان نازنين كوچولو متوجه آثار كبودي روي نقاط مختلف بدن او شدند اما تلاش پزشكان براي نجات كودك سرانجامي نداشت و او لحظاتي بعد روي تخت بيمارستان جان باخت. پس از تأييد خبر مرگ نوزاد از سوي پليس، تيمي از كارآگاهان جنايي به دستور بازپرس ويژه قتل شعبه دوم دادسراي جنايي با حضور در بيمارستان تحقيقات خود را آغاز كردند.

در نخستين شاخه از تحقيقات، مادر نوزاد به مأموران گفت: من و شوهرم پرويز - ۲۵ ساله - دو سال پيش در جريان دوستي خياباني با هم ازدواج كرديم. شوهرم به شدت معتاد به شيشه است و پولي براي اجاره كردن خانه نداشتيم به همين خاطر بيخانمان بوديم و به همراه نوزادمان داخل چادري در پارك خانيآباد زندگي ميكرديم.
زن جوان ادامه داد: با وجود اينكه زندگي سختي داشتيم اما تحمل ميكرديم. سحرگاه امروز وقتي خواستم به نازنين شير بدهم ديدم بدنش سرد است و حركت نميكند. من شوكه شدم و بلافاصله پرويز را صدا زدم اما او در چادر نبود. بعد فهميدم نوزادم فوت شده و شوهرم نيز فرار كرده و احتمال ميدهم او بچهمان را كشته باشد.
با طرح اين شكايت مأموران پليس به رديابي مرد معتاد پرداخته و او را دستگير كردند. پرويز در بازجوييها گفت: من و همسرم معتاد به شيشه هستيم و شب حادثه هم شيشه مصرف كرده بودم. نيمههاي شب نازنين شروع به گريه كرد. من خواستم او را آرام كنم اما مدام گريه ميكرد. ناگهان دستم را روي دهانش گذاشتم تا ساكت شود. لحظاتي بعد متوجه شدم كه او براي هميشه ساكت شده است . خيلي ترسيدم و قبل از اينكه همسرم از خواب بيدار شود، فرار كردم.
بعد از انجام تحقيقات نهايي پرونده به دادگاه عمومي فرستاده شد و سرانجام پرويز با رأي دادگاه به حبس محكوم شد اما چند ماه بعد با جلب رضايت همسرش موفق شد از زندان آزاد شود.
در شاخه ديگري از تحقيقات گزارش پزشكي قانوني علت مرگ كودك خردسال را شكستگي جمجمه اعلام كرد. بنابراين متهم به دستور قاضي قريشيزاده بازپرس ويژه قتل از شعبه دوم دادسراي جنايي بار ديگر بازداشت شد. متهم صبح روز يك شنبه ۵ شهريور ماه مقابل قاضي قريشيزاده گفت: من و همسرم مليكا در خيابان با هم آشنا شديم و بعد از مدتي ارتباط، در حالي كه خانوادههايمان با ازدواج ما مخالف بودند با هم ازدواج كرديم.
بعد از ازدواج در حالي كه از خانواده رانده شده بوديم به مصرف شيشه اعتياد پيدا كرديم. مدتي بعد مليكا باردار شد و به همين خاطر خانواده همسرم ما را به شرط اينكه اعتيادمان را ترك كنيم در خانهشان پذيرفتند. وقتي نازنين به دنيا آمد، من و مليكا دوباره شروع به مصرف شيشه كرديم. پدر همسرم وقتي فهميد دوباره معتاد شدهايم ما را از خانهاش بيرون كرد. ما پولي براي اجاره خانه نداشتيم به همين خاطر چادري از يكي از دوستانمان به امانت گرفتيم و در پارك خاني آباد زير چادر و بدون هيچ امكاناتي حتي فرش به زندگيمان ادامه داديم.
شب حادثه من خيلي شيشه مصرف كرده بودم و حال خوبي نداشتم. باتوجه به توهمي كه داشتم درست به خاطر ندارم اما تا جايي كه حضور ذهن دارم سحرگاه وقتي از خواب بيدار شدم، نازنين هم بيدار بود. من با نازنين بازي ميكردم و با دستم او را به بالا پرت ميكردم و ميگرفتم كه هنگام گذاشتن وي روي زمين سرش به موزائيك پارك برخورد كرد و از هوش رفت و من هم از ترس فرار كردم.
وي افزود: من در بازجوييهاي قبلي هم چيزي به خاطر نداشتم، وقتي گفتند نازنين خفه شد، فكر كردم او را خفه كردهام. قاضي قريشي زاده متهم را براي تحقيقات بيشتر در اختيار كارآگاهان قرار داد و گفت: با توجه به ادعاي قبلي متهم و نظر نهايي پزشكي قانوني اين احتمال وجود دارد كه شخص ديگري در اين حادثه دست داشته باشد لذا تحقيقات تا روشن شدن زواياي پنهان جنايت توسط كارآگاهان ادامه دارد.
قاضي قريشي زاده با هشدار به خانواده كه لازم است والدين در سن نوجواني و جواني بيشتر مراقب فرزندان خود باشند، گفت: متأسفانه اكثر ازدواجهاي خياباني كه طرفين از روي احساسات نه عقل تصميمگيري ميكنند، سرانجام خوبي ندارد و هر از گاهي ما شاهد اينگونه پروندههاي هستيم كه جنايتي توسط اين خانوادههاي نابسمان رخ داده است.
نظرات شما عزیزان: